+شنبه ها روزهای بسیار خلوتی است. امروز بیشتر از روزهای قبل توانستم کتاب بخوانم. با بچه ی همکارم که چهار سالش است خیلی دوست شده ایم. امروز تا رسیدم می گفتند که همه اش سراغ من را می گرفته و منتظرم بوده است. وقتی رفتم انبار که لباسم را عوض …

مدتی است شیفت عصر، یعنی از حدود چهار بعد از ظهر تا یازده شب، مشغول بکار شده ام. در یک شهر کتاب کار می کنم و فروشنده ام. داستانهایی که هر روز برایم پیش می آید و دوست دارم ثبت شود را می خواهم اینجا بنویسم. راستش یک مقدار این …